محل تبلیغات شما

Masoud imantalab blog



حرفها و سخنان ویرانگر

به نظرم کلمات و جملات، بزرگ‌ترین اختراع انسان هستند، اختراعی که حرفها و سخنان از دل آن بیرون می‌آیند، اختراعی که همچون هوایی برای تنفس بشرند، که اگر نباشند و نگوییم و نشنویم شاید ادامه زندگی برایمان ناممکن شود.

هر روز ده‌ها و شاید صدها کلمه و جمله می‌گوییم، می‌شنویم، می‌خوانیم و می‌نویسیم.

بسیاری را نگفته و نشنیده فراموش می‌کنیم و بی توجه از کنارشان رد می‌شویم، حرف‌هایی که تأثیری نه بر ما و نه بر افکارمان می‌گذارند، حرف‌هایی که صرفاً گفته می‌شوند و فراموش می‌شوند.

برخی حرفها و سخنان هم هستند که شاید آن لحظه توجهی به آنها نکنیم ولی به خاطر می‌سپاریم و به دنبال فهم و درک کاملشان هستیم

حرفهایی که شاید در ابتدا برایمان بی‌اهمیت جلوه کنند ولی بعدها تأثیری بزرگ بر افکار و احساساتمان بگذارند.

حرف‌هایی که بعدها شاید بنا به تفکری عمیق‌تر همراه با تلنگری و شاید با مشاهده تصویری و تجربه اتفاقی، ناخودآگاه در ذهن و فکرمان زنده شوند و توجهمان را به خود جلب کنند،

حرف‌هایی که شاید بنای ذهنی‌مان را همچون زله‌ای تکان دهند و افکارمان را زیر و رو کنند،

افکاری که نسبت به دنیای اطرافمان در وجود ما ریشه دوانده بود.

بعضی اوقات زله‌هایی این چنین نه قابل کنترل هستند و نه مهارشدنی،

باید رهایشان کنی تا نابود کنند آن بنای پوشالی را،

آن دنیای ساخته شده بر افکار و اندیشه‌های خام و ناپخته را،

در چنین موقعیت‌هایی نه مقاومت فایده‌ای دارد و نه فرار،

آنچه اهمیت دارد، اندیشه است و اندیشه،

جز با اندیشه‌هایی نو که از میان این خرابه‌ها سربرمی‌آورند نمی‌شود بنایی جدید را بنیان نهاد،

بنایی که بر روی ستون‌هایی از تجارب و آموخته‌های تازه ساخته می‌شوند و بوی پختگی و تجربه از آن به مشام می‌رسد و در نهایت با گذشت زمان باعث آرامش روح و روانمان خواهند شد.

گاهی در زندگی به انتظار چنین حرفها و چنین زله‌هایی می‌نشینم. اینکه کسی تکانی به افکار و اندیشه‌هایم بدهد.

کسی با نوشته‌ای، حرفی، سخنی یا به هر طریق دیگری آشوبی در فکر و ذهنم ایجاد کند.

مهم نیست که چه بر سر افکار و اندیشه‌های قبلی‌ام می‌آید، مهم این است که دگرگونی عظیمی در دنیایم به وجود آید.

معتقدم زندگی بدون این تغییرات و دگرگونی‌ها حاصلی نخواهد داشت.

برای ساختن عمارتی با شکوه از افکار و اندیشه‌های نو باید فکر و ذهن را به تغییر و تحول سپرد و از آن ترسی به دل راه نداد که این ترسیدن‌ها باعث رخوت روح و روان خواهند شد.


کوچک‌ترین اهداف می‌توانند بهترین اهداف زندگی ما باشند.

کوچک‌ترین جای پایی که می‌توانیم از خودمان در این دنیا به جا بگذاریم،

کوچک‌ترین پروژه ممکن که ارزش زمان صرف شده برای آن را داشته باشد،

کوچک‌ترین گروه از افراد که می‌توانیم تغییری در زندگی‌شان به وجود آوریم.

کوچک‌ترین‌ها همگی قابل دستیابی هستند و به همین دلیل هم ترسناک‌اند. چون ما هیچ توجیهی برای موفق نشدن و دست نیافتن به آنها نخواهیم داشت.

ما از کوچک‌ترین‌ها فراری هستیم، چون با خود مسئولیت به همراه می‌آورند و هیچ راه فراری از رسیدن به آنها وجود ندارد.

برعکس کوچک‌ترین اهداف، بزرگ‌ترین اهداف دوست‌داشتنی هستند، بی‌نهایت دوست‌داشتنی هستند. آن‌ها برای ما امنیت به همراه می‌آورند.

می‌توانیم پشت آنها پنهان شویم و از انتقادها و نگاه‌های آزاردهنده دیگران در امان باشیم.

با انتخاب این نوع اهداف بیشترین و بهترین توجیهات و دلایل را برای دست نیافتن به آنها و تحمل شکست‌ها خواهیم داشت.

در صورت شکست در مسیر رسیدن به اهداف بزرگ، بهترین داستان‌ها و توضیحات را برای تعریف کردن به خودمان و دیگران خواهیم داشت.

بنابراین برای کسب موفقیت‌های بزرگ باید از کوچک‌ترین موفقیت‌ها شروع کرد. باید از کوچک‌ترین اهداف شروع کرد.

فعالیت فقط در یک شبکه اجتماعی،

نوشتن فقط یک صفحه در روز،

مطالعه فقط دو صفحه کتاب در روز،

ورزش و نرمش فقط ده دقیقه‌ای در هر روز،

یادگیری فقط دو لغت انگلیسی جدید در روز،

نوشتن روزانه یک پست کوتاه برای وبلاگ،

همگی اهدافی کوچک هستند که هیچ توجیهی برای انجام ندادن آنها پذیرفتنی نخواهد بود و هیچ راه فراری برایمان باقی نخواهد ماند.

بهترین راه کسب موفقیت‌های بزرگ و رسیدن به اهداف بزرگ، انتخاب اهدافی کوچک و حرکت در جهت کسب موفقیت‌های کوچک هست؛ شاید بدون در پیش گرفتن این مسیر هیچ وقت نتوان قله‌های بزرگ را فتح کرد.


بیست و چهارمین کنفرانس بین المللی شبکه های توزیع برق
ایران - خرم آباد  ۲۹ و ۳۰ خرداد ۹۸  مکان: دانشگاه لرستان
کنفرانس بین المللی شبکه های توزیع برق به میزبانی شرکت توزیع نیروی برق استان لرستان و با حضور محققان، پژوهشگران و شرکت کنندگان داخلی و خارجی و با حضور گروه صنعتی شایان برق در دانشگاه لرستان برگزار می شود.
روزهای ۲۹ و ۳۰ خرداد پذیرای بازدید کنندگان محترم در غرفه شایان برق هستیم

ست گادین:

مدرسه شانس شما را برای یادگیری هدر می‌دهد

ما را ۱۵ سال برای دانش‌آموز بودن، شستشوی مغزی می‌دهند و هنوز که هنوز است، داریم هزینه‌اش را می‌پردازیم.

آموزش انسان‌ها برای بالغ‌شدن(adult education)، کاری نیست که ما ساعت‌ها در دبیرستان انجام می‌دهیم.

در واقع امروزه بیشتر از هر زمانی در طول تاریخ، بزرگسالان در دوره‌های آموزشی شرکت می‌کنند.

شما می‌توانید در MOOC به یادگیری هوش مصنوعی یا طراحی پایگاهِ‌داده( Database) مشغول شوید. شما می‌توانید ویدیوهای آموزشی خطاطی و آشپزی را پیداکنید یا برای شرکت در سمینارهای آنلاین ثبت نام کنید.

با وجود همه‌ی این امکانات و دسترسی‌ها، ما به اندازه‌ی کافی یاد نمی‌گیریم. دلیلش دروس مدارس است.

من چند کلاس آنلاین موفق برگزار کرده‌ام و الگو‌های منفی را چندین و چند بارِ مکرر به چشم دیده‌ام. خطرناکترین عادات ما، همگی محصول دوران دبیرستان هستند:

⁦⁩تمرکز روی آزمون(test):

نکته‌ای که امتحانی نیست پس اهمیتی هم ندارد. این آزمون» است که اولویت‌بندیِ زمان و فعالیت ما را تعیین می‌کند چون فقط از راه آزمون به دلخواه‌‌مان یعنی رتبه (degree) و نمره خواهیم‌رسید.

⁦در آموزش بالغین، رتبه‌بندی کار بی‌اهمیتی است.

⁦اطمینان حاصل کنید که می‌توانید آزمون را همان دفعه‌ی اول با موفقیت پشتِ سر بگذارید.

این همان عارضه‌ی جانبیِ آموزش براساس آزمون( test based learning ) است. هزینه‌ی اشتباه‌کردن در سیستم سنتی مدارس بسیار بالاست و در این سیستم سنتی، اقدام عملی و دست و پنجه نرم‌کردن با چالش‌های هیجان‌انگیز برای یادگیری، با عقل جور در نمی‌آید، در حالیکه در دنیای واقعی، تنها راه یادگیری حقیقی همین است.

⁦⁩اگر قصد جستجو و تجربه را ندارید، شاید قصدی برای یادگیری هم ندارید.

⁦⁩همکاری و مشارکت نکنید.

⁦⁩همیشه برای همکاری، در صفِ اول باشید. فشاری که به شما وارد می‌شود، منجر به خودشناسی در شما خواهد‌شد.

به‌ دنبال کوتاه‌ترین جواب ممکن باشید:

جزئیات ریز، وقتِ دانش‌آموزان دبیرستانی را هدر می‌دهد. بجای مشغولیت با شاید‌ها و احتمالات، کارهای بهتری انجام دهید یعنی بعد از مدرسه به آغوش زندگی روزمره برگردید.

⁦⁩ولی وقتی بزرگ می‌شویم، می‌فهمیم که دقت در جزییات، عامل موفقیت و لذت‌بردن از انجام کارهای مهم است.

⁦⁩یک سرگردان کامل باشید:

سیستم آموزش سنتی به انجام همزمان چند کار (multi tasking) و متوسط‌بودن در همه‌چیز (widespread mediocrity) جایزه می‌دهد. همین که به اندازه کافی خوب (good enough) باشید کافیست. گرفتن نمره A یا حتی B یعنی good enough هستید و می‌توانید با خیال راحت سراغ کار بعدی بروید.

مدرسه ما را سطحی بار می‌آورد نه عمیق. وقتی تکالیف‌مان را که دوست‌شان نداریم، در حد کمتر از استاندارد انجام دهیم، مدرسه بیشترین درد و رنج را به ما تحمیل می‌کند در حالیکه هیچ تلاشی نمی‌کند تا در انجام کارهای معمولی بهتر شویم.

⁦⁩مقام حیرت (wondering) اثربخشی خیلی بیشتری نسبت به سرگردانی(wandering) دارد.

⁦⁩به اشتراک نگذارید:

وقتی نمرات‌تان خوب و اوضاع بر وقف مراد است، کمک‌کردن به همه‌ی همکلاسی‌ها برای بهتر‌کردن‌شان، کار احمقانه‌ای است و چیزی جز دردسر اضافی نیست.

⁦یک آدم بالغ می‌داند که همکلاسی‌ها، رقیبانش نیستند، فقط آنها بخاطر اینکه شعله اشتیاق به یادگیری در آنها کم فروغ است در آستانه‌ی سقوط قرار گرفته‌اند.

⁦⁩مُرَدد(hesitate) باشید:

بزرگترین آسیب از این قرار است که دبیرستان و حتی دانشگاه ما را تربیت کرده که دیگر هرگز برای یادگیری داوطلب نشویم. افراد زیادی را دوربرتان می‌یابید که از ۲۲ سالگی دیگر هیچ کتابی نخوانده‌اند‌. آنها در هیچ دوره آموزشی آنلاینی شرکت نکرده‌اند، چه مجانی چه پولی. آنها بدنبال قرار‌دادن خودشان در معرض ایده‌های جدید نیستند. چون این موضوع برای ایشان کار» است، وحشت» است و آثاری از امنیت و سهولت در آن نمی‌بینند.

⁦لطفاً مردد و دو‌دل نباشید. چیزی پیدا کنید که برای شما مهم باشد و آنرا یاد بگیرید.


هزینه‌‌های هدَر رفته

تصمیمات در هرزمانی برمبنای اطلاعات جدید آن زمان، منابع جدید، معیارهای جدید و حق انتخاب بین الف یا ب گرفته می‌شوند و برند جدیدی می‌سازند.

هزینه‌ی هدررفته (sunk cost) هزینه‌ای است که قبلاً بابت چیزی پرداخته‌اید یا برای تصمیمی که در قدیم گرفته بودید از جیب شما پرداخته‌شده است. ولی الان پشیمان شده‌اید یا آن تصمیم قدیمی، امروز دیگر جواب نمی‌دهد.

مثلا شاید هزینه هنگفتی بابت گرفتن مدرک‌تان پرداختید ولی حالا علاقه‌ای به آن حوزه ندارید یا موقعیت شغلی چندانی هم برای مدرک شما وجود ندارد. این یک هزینه‌ی هدر‌رفته است.

شاید شما فصل اسکی را از دست داده‌اید ولی هنوز هم می‌توانید برای شنا اقدام کنید. هزینه‌ای که برای اسکی کرده‌بودید از بین رفته و یک هزینه‌ی هدر‌رفته محسوب می‌شود.

اطلاعات جدید انتخاب‌های جدیدی جلوی پای ما می‌گذارد. هزینه‌های قبلی فقط وقتی اهمیت دارند که به دارایی قابل توجهی در زمان حال تبدیل شده باشند وگرنه نباید از دست رفتن آنها باعث رنج و ملال کنونی ما شود.

آن تصمیمات را منِ قبلی»(former self) شما با آن اطلاعات قدیمی گرفته بود و تصمیمات جدید را منِ جدید» با اطلاعات جدید باید بگیرد.


کوچک‌ترین اهداف، بهترین اهداف هستند

نکته‌ای در مورد بهترین اهداف زندگی که می‌توانیم انتخاب کنیم و در پی دستیابی به آنها باشیم.

کوچک‌ترین اهداف می‌توانند بهترین اهداف زندگی ما باشند.

کوچک‌ترین جای پایی که می‌توانیم از خودمان در این دنیا به جا بگذاریم،

کوچک‌ترین پروژه ممکن که ارزش زمان صرف شده برای آن را داشته باشد،

کوچک‌ترین گروه از افراد که می‌توانیم تغییری در زندگی‌شان به وجود آوریم.

کوچک‌ترین‌ها همگی قابل دستیابی هستند و به همین دلیل هم ترسناک‌اند. چون ما هیچ توجیهی برای موفق نشدن و دست نیافتن به آنها نخواهیم داشت.

ما از کوچک‌ترین‌ها فراری هستیم، چون با خود مسئولیت به همراه می‌آورند و هیچ راه فراری از رسیدن به آنها وجود ندارد.

برعکس کوچک‌ترین اهداف، بزرگ‌ترین اهداف دوست‌داشتنی هستند، بی‌نهایت دوست‌داشتنی هستند. آن‌ها برای ما امنیت به همراه می‌آورند.

می‌توانیم پشت آنها پنهان شویم و از انتقادها و نگاه‌های آزاردهنده دیگران در امان باشیم.

با انتخاب این نوع اهداف بیشترین و بهترین توجیهات و دلایل را برای دست نیافتن به آنها و تحمل شکست‌ها خواهیم داشت.

در صورت شکست در مسیر رسیدن به اهداف بزرگ، بهترین داستان‌ها و توضیحات را برای تعریف کردن به خودمان و دیگران خواهیم داشت.

بنابراین برای کسب موفقیت‌های بزرگ باید از کوچک‌ترین موفقیت‌ها شروع کرد. باید از کوچک‌ترین اهداف شروع کرد.

فعالیت فقط در یک شبکه اجتماعی،

نوشتن فقط یک صفحه در روز،

مطالعه فقط دو صفحه کتاب در روز،

ورزش و نرمش فقط ده دقیقه‌ای در هر روز،

یادگیری فقط دو لغت انگلیسی جدید در روز،

نوشتن روزانه یک پست کوتاه برای وبلاگ،

همگی اهدافی کوچک هستند که هیچ توجیهی برای انجام ندادن آنها پذیرفتنی نخواهد بود و هیچ راه فراری برایمان باقی نخواهد ماند.

بهترین راه کسب موفقیت‌های بزرگ و رسیدن به اهداف بزرگ، انتخاب اهدافی کوچک و حرکت در جهت کسب موفقیت‌های کوچک هست؛ شاید بدون در پیش گرفتن این مسیر هیچ وقت نتوان قله‌های بزرگ را فتح کرد.


آچار فرانسه نباشیم

ما انسانها به دلایلی آچار فرانسه میشیم بنظر من آچار فرانسه بودن تو خونه خودمون خوبه.تازه یکی از آپشن های (مرد و زن) زندگی بودن همینه، اینکه بتونی کارای جزئی و دم دست رو خودمون انجام بدیم؛ شما فرض کنید[ شیر آب خرابه یا شناور منبع آب خرابه یا اینکه پنجره شکسته خب به نحوه ی میشه اینارو درست و تعمیر کرد و احتیاجی نباشه به اوستا کار.

اما تو جامعه فرق داره آچر فرانسه بودن یه جور بی ثباتی میاره و جز نقطه های مثبت محسوب نمیشه.

تا به حال به این قضیه از این زاویه نگاه کردید. که کسی که تحصیل کرده و بلاخره سواد دار هست وقتی تو این شرایط بد شغلی و اقتصادی چطور کار میکنن دقیقا خوده آچر فرانسه، طرف حاضر هست همه کار بکنه که سر ماه حقوقش به چند تومن برسه .(کار کردن عار نیست) اما وقتی تخصص و کار خاصی رو دست بگیره و بتونه به نحوه احسنت انجام بده و بتونه پیشرفت کنه خیلی بهتر از اینکه کار چند نفرو همزمان انجام بدی ولی حقوق و مزد یک نفر رو بگیری.متاسفانه این قضیه تو بیشتر جاها موجوده حداقل کسی که تحصیل کرده رو تحقیر نکنید با این حرکت میتونید از آموخته هایی که داره سنجیده بشه و تو موقعیت مناسب گذاشته بشه.

آچار فرانسه بودن در محیط کار یا اجتماع مخصوصا برای قشر تحصیل کرده یجور بردگی.اگه درست قضاوت کنیم میبینیم که عادلانه نیست، ضرب و المثل هرکه بامش بیش برفش بیش دقیقا نقض شده یعنی تو این دوره زمونه هرکی بیشتر حرفه و کار بلد باشه بیشتر حقش ضایع میشه چون مجبور میشی جای چند نفر کار کنی ولی حقوق و مزایای یک نفرو دریافت میکنی.

به امید روزی که ظرفیت های خودمون رو پیدا کنیم و بتونیم و بخواهیم در یک تخصص و حرفه ی خاص کار کنیم. و حق و حقوقمون ضایع نشه.


هر آدمی كه با من آشنا شد،

به من یاد داد.

پیر و جوان، همه برای من آمده بودند؛

تا یاد بگیرم!

یادم میآید به یكی كه برایم عزیز است، 

بسیار ابراز علاقه كردم، بسیار او را بزرگ شمردم

به او گفتم: جهانم با تو تغییر كرد.

گفت: تو مرا خیلی دستِ بالا گرفتی.

شاید، شاید هم برای خودش اینقدر با ارزش نبود

كه برای من هست.

شاید سكوت كنم، دلخور نمی‌شوم.

لبخند می‌زنم و یاد می‌گیرم.


این کاغذ‌ پاره چند می‌ارزد؟
صَرف مبلغ ۲۵۰ هزار دلار در عرض چهار سال در دانشگاه MIT یا ملحق‌شدن به بیش از ۲ هزار ساعت از کورس‌های مجانی دانشگاه؟ 

چه فرقی می‌کند؟

وقتی تحصیل می‌کنید، شهریه می‌پردازید و وارد دنگ‌وفنگ انتخاب واحد اجباری، اختیاری و برگزاری امتحانات و. می‌شوید. ولی در نهایت چه چیزی نصیب‌تان می‌شود؟ یک نمره الف و یک مدرک. 

قدرت آن مدرک، مافوق تصور است. دانشجویان و خانواده‌هایشان، یک عمر زیر بار قرض خواهند رفت تا اینکه آن کاغذپاره را به دست آورند. برای رسیدن به آن تکه کاغذ، دست به انتخاب‌هایی درباره زمان،مکان و چیزهایی که قرار است روی آن تمرکز کنند خواهند زد. بدون آنکه لحظه‌ای به این فکر کنند که در ازای ظاهر قطعی و مطمئن آن مدرک، چه چیزی را از دست می‌دهند. 

درحالیکه یادگیری خودش خودش را جلو می‌برد. (Learning is self directed). یادگیری برای جابجا کردن مقطع تحصیلی ما نیست، بلکه هدف از یادگیری، تغییر زاویه دید ما به جهان است. 

یادگیری یک کار داوطلبانه است. یادگیری همیشه در دسترس است و اثر هم‌افزایی(compounds) دارد. چون یک‌بار که چیزی را یاد بگیریم، می‌توانیم بارها و بارها از آن استفاده کنیم. 

خیلی از بزرگسالان در ایالات متحده، در سال بیش از یک کتاب نمی‌خوانند. چون بعد از گرفتن مدرک، حکمی به خواندن کتاب‌ها اختصاص داده نشده است. 

ما با شانس‌های زیادی برای یادگیری احاطه شده‌ایم ولی به جز مواردی که چیزی آموختنی بَزک نشده باشد یا در قالب گواهینامه‌ای کمیاب به ما عرضه نشود، اغلب روی لینک دیگری کلیک می‌کنیم یا موس را روی ویدیوی دیگری می‌لغزانیم.

استثناً افرادی هستند که انتخاب کرده‌اند تا کارایی بالایی (high performance) داشته باشند. دکترها، ورزشکاران، برنامه‌نویسان و لیدر‌هایی که انتخاب کرده‌اند که بترکانند! (to make a ruckus). آنها دریافته‌اند که یادگیری ممتد، هسته اصلی آن چیزی است که نیاز دارند.

اهمیت مدرک، آنقدرها نیست که به ما باورانده‌اند.

یک مدل کاربردی برای برندسازی شخصی 

برندسازی شخصی یا پرسونال برندینگ امروز شدیدا مورد توجه و بحث قرار گرفته است زیرا افراد بیشتری متوجه شده اند بهترین نوع بازاریابی ، بازارسازی برای شخص خودشان است و قدرت برند شخصی یا پرسنال برند را درک کرده اند.

موفقیت فردی و موفقیت شغلی برای شما همزمان اتفاق می افتد اگر حواستان به برند خودتان باشد و آنرا خود مدیریت کنید یا بدانید که برندشخصی قدرتمند فقط مشهور بودن یا معروف بودن نیست.

امروز فقط خوب بودن مهم نیست بلکه خوب دیده شدن هم بسیار مهم است ولی نه به هر قیمت و روشی.

برندشخصی و پرسنال برند شما به این معنی نیست که فقط معروف و یا مشهور شوید و نباید برندشخصی را با شهرت اشتباه گرفت، درواقع پرسونال برندینگ یعنی المانها و خواص یک برند را بر روی یک شخص اجرا کنیم. و این یعنی محبوب بودن و مطلوب شدن برای افراد بیشتر.

برند شخصی یعنی داشتن یک تخصص و حرفه و عمیق و دقیق بودن در آن کار در واقع یعنی استاد شدن در یک شاخه و فن و حرفی برای گفتن داشتن و دچار عیار و اعتبار بودن

پرسونال برند یعنی : اصالت ، تخصص ، تمایز و یک خدمت از شما که گره گشا و کارگشا باشد برای دیگران. درواقع پرسونال برند خوب یعنی فردی با روش و منش درست. یعنی مهربانی

برندشخصی بیان کننده درک افراد از شما و تخصص و هویت تان خواهد بود.

درواقع یعنی نگاه و نگرش دیگران نسبت به شما چگونه خواهد بود، یا دیگران شمارا چگونه تفسیر یا تصویر میکنند. وقتی نام شما به میان میآید شما را چگونه یاد میکنند و توضیح میدهند و شما نسبت به بقیه در جایگاه چندم ذهنی مخاطبین خود قرار دارید. اکر مثبت باشید و بالا قطعا موفقتر هم خواهید بود. برای همین است که امروز برندسازی شخصی و پرسونال برندینگ بسیار مهم است. به شرطی که بر اساس شرایط و روحیات و داشته های خود قدم بردارید و نه اینکه بخواهید یک نسخه کمی از فرد دیگری باشید.

مدلهای زیادی برای توسعه برندشخصی مطرح شده است که هرکسی میتواند بنا به شرایط و نوع تخصص خود از آنها استفاده کند اما برای توسعه فردی و روانشناسی کاربردی مدلهای ساده و عمومی تر کاربردی تر هستند.

همانطور که گفتیم امروز بهترین و کاراترین اسلحه شما در موفقیت فردی و یا در کسب و کار ، قطعا برندسازی شخصی است.
برند ، عیار و اعتبار شماست که شما را نسبت به افراد شبیه شما یا رقبا ، موفقتر یا شاخصتر خواهد کرد، بعضی ها برندشان را خودشان مدیریت میکنند، توسعه میدهند و به روز نگه میدارند.
و افرادی هم حواسشان به برندشان ، شُهرتشان ، تصویرشان و خوب دیده شدنشان نیست. و معمولی باقی میمانند یا از یک سطحی بیشتر پیشرفت نمیکنند.

LEARN Model

مدل کاربردی LEARN در دهه نود میلادی توسط دکتر تایلا دل ( Twyla Del ) در کتاب How to motivate people ارائه شد.

مدلی ساده اما کاربردی برای بهبود ، توسعه و قویتر بودن برند اشخاص

Learn

اولین اصل اساسی پیشرفت و یا سعادت در زندگی این است که یاد بگیریم، همیشه باید یاد بگیریم
به روز باشیم و در کنار تجربه، دانشمان را هم بیشتر و کاراتر کنیم.

Examine

انسانهایی موفق خواهند بود که مدام در حال بازرسی و بررسی خودشان ، رفتار و اقداماتشان هستند، تا بتوانند با رقبا رقابت کنند.

Act

هیچ رویایی، هیچ خواسته ای و هیچ هدفی فقط شفاهی و در خواب و خیال به واقعیت تبدیل نخواهد شد.
(س و ایستایی و روزمررگی برای انسان سم است)
همه اتفاقات زمانی شروع میشود که شما شروع کنید، اقدام کنید و حرکت کنید.
آب راکد هم در نهایت میگندد.

Respect

عزت نفس متفاوت از اعتماد بنفس است.

انسانهایی حال خوب و خوشبختی را تجربه میکنند که بعد از خودشناسی و خودآگاهی، به خود و دیگران احترام میگذارند. تا خود محترم بمانند.

این همان بومرنگ مهربانیست،
که در نهایت به خودمان برمیگردد.

Never

استراتژی و مسیر درست این نیست که فقط فکر کنیم، چه کارهایی کنم تا بهتر شوم تا موفق تر شوم
اتفاقا برعکس…
(روش درست یعنی ما بدانیم چه کارهایی را نباید کنیم تا موفقتر باشیم)
یک لیست از کارهایی که نباید انجام دهید تهیه کنید

سعی کنید وعده برند مناسب و واقعی از خود به مشتریان و مخاطبینتان ارائه دهید و به آنها پایبند باشید. برند شخصی شما در طی زمان ساخته میشود اما امکان دارد با کوچکترین خطایی از شما دچار تنش و نقصان شود پس حواستان به رفتار و کردار خود باشد.


آخرین جستجو ها

cotemppode1983 لب کلام زیست شناسی حمید اس اس اس bacbiesenga juetigivor عمر دانلود فیلم ایرانی جدید با لینک مستقیم 97 کشتی هوایی فریــــــماه ^.^شهر پسرا^.^